محل تبلیغات شما

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در کتاب جامع السعادات صفحه 80 مشخصه های انسان سعادتمند را این چنین معرفی می نماید:

هر کس که به سبب وارد مصائب دنیاوی جزع و فزع کند و از ناملایمات و سختی های زندگی طبیعی مشوش خاطر شود و خود را در معرض شماتت دشمنان و رقت وترحم دوستان در آورد, به صورت کامل و واضح از زمره ی سعادت پیشگان خارج است چرا که فطرتش سست گردیده و ترس و جبن بر طبیعتش مستولی گردیده.

همچنین است اگر کسی صبر ورضایت را با تکلف و مشقت به خود تحصیل کند و بخواهد به حسب ظاهر خود را شبیه سعادت پیشگان نشان دهد ولی در درون آشفته و اضطراب آلود باشد حالتش سعادت تلقی نمی شود

چرا که سعادت حقیقی به گونه ای است که اخلاق فاضله به صورت ملکه های راسخ در درون  استوار است  که دگرگونیها و تحولات پست و بلند زندگی نه در ظاهر و نه در باطن تغییری در ترکیب آنها ایجاد نمی کند»

 

سه حالت انسان در سختی ها

دراین بحث درس باید به این سه حالت توجه داشت, خصوصا در این جا کاملا واضح است که می فرماید: انسان سعادت مند چه کسی هست؟

حالت اول

سعادتمند کسی است که وقتی سختی و بلا و مشکلی برایش پیش می آید اگر جزع و فزع بکند و فریاد بکند طوری که خودش باعث ترحم دیگران بشود ,  و فعلش رقت انگیز و ترحم برانگیز باشد در مواجهه با سختی , این فرد سعادتمند نیست.

حالت دوم

دوم می فرماید او کسی است که وقتی سختی بر او عارض می شود این فرد سختی را تحمل می کند اما این تحمل کردن به صورتی است که این به بیرون سرایت بکند و نشان دهد که واقعا دارد تحمل میکند و در دلش تعارض ببیند , بین بیرون و درونش تفاوت باشد به تعبیری, یک انفکاکی باشد , درونش آرام نباشد و منقلب و مضطرب باشد , بیرونش اما درجاتی از این آرامش را نشان دهد و می گوییم درجاتی از آرامش زیرا به هر صورت بیرونش آرام تر از درونش است.

در حالت اول که هم بیرون و درون مثل هم هر دو مضطرب باشد.

 

حالت سوم

دو حالت اول و دوم سعاتمند نیستند در حالت سوم فرد طوری است که بیرونش آرام باشد و درونش هم آرام باشد و مضطرب نباشد , در نتیجه  چیزی از درونش به بیرونش سرایت نکند که خلاف حالت ظاهرش باشد,این جا هم درون و بیرون یکسان هستند اما در حالت یکسانی, آرامش دارند , عارضه و سختی بر او می آید اما او آرام است و این آرامی که در او دیده می شود موقت و گذرا نیست و منقلب نیست بلکه آرامشی است مداوم , و در او حالت ذکر و توجه دیده می شود.

حالت انفصال و انفکاک دیده می شود , حالت هایی و درجاتی از تجرد دیده می شود , اینها همه مفهوم تجرد نفس در درجاتی است که وقتی بر فرد عسری و حرجی , سختی ای و درددی عارض می شود این فرد متوجه حق می شود و درجاتی از انفکاک و اندکاک را مشاهده می کنید , درجاتی از تجرد را در او مشاهده می کنید می بینید که سبب شده است تا او به عالم قدس متوجه بشود , به حضرت اله متوجه بشود , به حضرات معصومین متوجه و متوسل بشود , اینها میشود درجاتی از تجرد نفس.

 

سه حالت در مواجهه با هر فعل

این سه مرحله یا این سه تا فعل و عمل را به تعبیری توجه بفرمایید.

در حالت اول , فعل و حالت او نشان دهنده ی عدم سعادت فرد بود و حالت سوم حالت سعادت را در فرد نشان میداد

پس در مواجهه با هر فعلی باید این سه حالت را توجه کرد.

 

مرحله اول :تصور

حالت اول میشود تصور , اکثرا خلق با تصور و تخیل همراهند وقتی عارضه ای رخ میدهد , خیالشان درگیر میشود , قوه ی خیالشان وحشی است و تربیت نشده است متوجه می شود به آن حادثه , در نتیجه بسیار فریاد می زند , جزغ و فزع می کند , ناله می کند , درگیر با آن می شود , مانند جمعی از گله ای از سگ ها در جایی که وقتی صدا و زوزه ی گرگی می آید , اینها مضطرب می شوند , وحشی می شوند , فریاد می کنند , صدا بر می آورند ,بانگ بر می آورند  و حالتشان به گونه ای میشود  که رقّت انگیز میشود برای دیگران.

انسان تخیل را با خودش داشته باشد که نکند که وقتی حس مرا  فرا می گیرد من شبیه جانوری شده ام , نکند شبیه جانوری که حریص هست شده ام , نکند وقتی که حیله گری می کنم  شبیه روباه میشوم , نکند وقتی خشمگین میشوم , شبیه یک کلب غیر معلَّم میشوم , نکند وقتی من به دیگری بر اثر عارضه ای ستم می کنم شبیه مار می شوم , نیش می زنم این تصور و تخیل هست که سبب میشود که انسان به این نوع واکنش, دفعات بعد کمتر روی بیاورد یا روی نیاورد , خود را تصور بکند.

 

مرحله دوم : توهم

مرحله ی دوم این هست که انسان به توهّم روی بیاورد. توهم این هست که وقتی عارضه ای بیاید ادراک جزئیات و سنجش جزئیات پدید می آید که توهم ادراک جزئی است به علاوه سنجش جزئی , یعنی به تعبیری می آید و جزئیات را می سنجد , جزئیات چیست؟ همان حادثه ای که عارض شده است , و مسئله و سختی و رنجی که پدید آمده , آن را می بیند در کنارش راه حل ها را هم می بیند , از جمله راه حل ها این هست که مثلا می آید و کارهایی را انجام میدهد برای این که این عارضه ای که پیش آمده حل بشود , پیش کسی برود , پولی خرج بکند , پارتی و واسطه ای را بیاید و به میان بیاورد تا مشکل را حل بکند , به دیگری بیاید و شکوه و شکایت کند , و بیاید و یک کاری بکند و قدم هایی را بر دارد تا مشکلش حل شود , از جمله این ها ممکن است این باشد که به خداوند در توجه باشد, دعایی بکند , ذکری بگوید تا مسئله را حل کند , این هم جزء توهم مسئله هست.

پس انسان خود را ببیند که متوهم است , ببیند که نشسته بر سر جانماز , مشکلی برایش عارض شده است و نمازش را هم مضطرب کرده است , در نمازش چیزی برای او باقی نگذاشته است در ضمن این که ذکری را هم می گوید! در ضمن این که تسبیح هم به دستش هست! و در ضمن این که به حرم هم رفته است! , در ضمن این که به کربلا و خانه ی خدا هم رفته است!  اما او با مشکلات درگیر است , با حق نیست , با مولای خود نیست بلکه با مشکلات دست و پنجه نرم می کند و برای حل آنها دست به تسبیح و دعا شده است و این تفرّق و این کثرت در او دیده میشود , این به انسان کمک می کند تا انسان قدم هایی را بردارد.

 

مرحله سوم:تعقل

مرحله ی سوم تعقل است , تعقل سنجش کلیات و انصراف به کلیت و محض هستی است و توجه به خداوند است و توبه ی محض به خداوند است , تعقل یعنی  این که انسان مطابق هر عارضه ای که پیش می آید به اسم مستاثر احاطه کننده بر آن عارضه توجه بکند , یعنی اگر فقیر میشود , فقری یا مشکل مالی برای او پیش می آید به اسم شریف الغنی متوجه بشود , و با آن اسم مأنوس بشود , اگر بیمار می شود به اسم شریف الطیف , به اسم شریف الشافی , به اسم شریف الطبیب متوجه بشود و با آن اسم مانوس بشود و متذکر و مترنم بشود , و انصراف پیدا نکند به آن مشکل خودش بلکه مشکلات و مسائل تنها وسایل و ابزاری باشند تا او را انصراف بدهند به اسامی علیای حضرت حق و این فرد خود را در این مرحله تعقل باید ببیند و باید به این سمت برود که مشکلات تنها زمینه ی انصراف انسان را فراهم بکند به صفات و اسمای حضرت حق و با او مأنوس و با او محشور باشد , بلکه توبه کند به ذات حق , بلکه توبو الی الله جمیعا , به حق به تمامیت بطون خود انصراف پیدا بکند , با یاد حق دل آرام باشد , الا بذکرالله تطمئن القلوب در جانش پیاده بشود , که این آرامشی که جان را و جسم را و درون را و بیرون را فرا میگیرد با ادراک حضور حق و ادراک محبت حق در او تحقق پیدا بکند.

 

خلاصه

پس این سه مرحله را در هر یک از عوارضی که در درس گفته شد و مباحثی که مطرح می شود در جان خودتان پیاده کنید وخودتان را متصور بشوید که اگر حادثه ای که رخ داده است مثلا امروز کودکی شما را ناراحت کرده است چگونه شما با آن کودک برخورد کردید و چگونه باید برخورد می کردید , خود را ببینید که در حال آن تلخی و تندی چه شکلی داشتید , چه هیئتی پیدا کرده بودید حقیقتا و متنبه بشوید.

 

دوم متوهم باشید و توهم کنید ادراک و خود را و ادراک جزئی خود را ببینید , ادراک جزئی بدین مفهوم است که مشکل را ببینید و راه حل ها را هم ببینید و حق را هم در کنار این ها ببینید , ببینید که اینها همه در عرض هم برای شما متصور شده اند در صورتیکه وحدت وجود در شکل دوم آن در شما پیاده شده است و حق را هم در کنار سایر مسائل دارید می بیند و ذکر می گویید در صورتیکه مشکلات هم در وجود شما در حال جوشش هستند و در حال اضطراب به سر می برید.

 

و سوم متعقّل باشید و به سمت تعقّل بروید و خود را هم متعقّل ببینید , متعقل و اهل تعقل کسی است که مسائل و مشکلات شأنی جز توجه انسان به حق نداشته باشند , مشکلات را از حق جدا نبیند , پیام آور خداوند ببیند , مشکلات را و رنج ها را ببیند که آمده اند تا حق را به او نشان بدهند و لاجرم او در آنها متوقف نمی شود به اسامی حق پی می برد و سایه ی آنها را می بیند و بلکه ذات وجود حضرت اله را می بیند و آن محبت محض و آن حکمت محض را می بیند و با او مأنوس و سرشار میشود.

حالاتی است که انسان در این توجهات با خود دارد.

 

جایگاه توسل در مشکلات

این جا ذکر این نکته در این جا لازم است تا بحث به کفایت برسد , بحث باید تمام کرد و آن این است که در مسائل توصیه شده است که ابتغوا الیه الوسیله , وسیله ای هم به حق بجوید یعنی اگر کسی مسائل و مشکلات , توسل حقیقی و توسل عقلانی پیدا کرد به حضرات معصومین , به واسطه های فیض الهی , این عین تعقل است و این توهم نیست , این توجه به خداوند است به شرط این که آن حضرات را مستقل از حق نداند , قدرت آنها را مستقل نداند بلکه آنها را محبوبان درگاه الهی ببیند و شفیعان درگاه الهی ببیند و روی بر آنها داشته باشد و دست به دعا بر آورد که یا وجیها عند الله اشفع لنا عندالله , که دعای توسل عین تعقل است.

انسان ببیند واسطه های تقرّب به پروردگار را , مدارجی که انسان می تواند پله پله بالا برود , مرقات و پلکانی باشد به سمت حق , ریسمان الهی باشد و این ریسمان الهی که فاعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقو را , آن ریسمان الهی را حضرات معصومین بداند ,بداند که آنها از حق جدا نیستند , و به آنها توسل کند و توجه کند و این عین تعقل است.

 

روی آوردن به افعال متناسب به اسم اله

 دومین مسئله ای که عین تعقل است این است که انسان روی بیاورد به افعالی که در آن متناظر با همان اسم الهی هستند.

فعل متناظر با آن را انجام دادن به آن مفهوم است که شما مظهر الغنی بشوید , شما در همان حالت فقر بروید و دست یکی دیگر را بگیرید , اگر در رزقتان کسر دارد به اندازه ی خودتان , به اندازه ی خودتان شما بروید و دستگیری از فقیری بکنید , این یعنی به امر حق و با توجه به امر حق رفته اید و فعلی را انجام داده اید چرا می گویم به امرحق برای این که در قرآن کریم می فرماید :  و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آته الله  , کسی که رزقش بر او تنگ می شود انفاق کند روی بیاورد به آن (چیزی) 16:17 که بر آن فعل و قبض سایه انداخته است .

اگر بیمار است برود و دستگیری کند از بیماری , اگر دلتنگ است برود و بنوازد دلتنگی را , شادمان کند غمگینی را , به اندازه ی خودش , بعد نتیجه این میشود که کسی که صفت الهی در او تجلی پیدا می کند به جانش هم سرایت پیدا می کند به امر حق , فعلی را انجام میدهد آن فعل در جان او هم پیاده میشود نوری از آن صفت در او جریان پیدا می کند که این نور باقی می ماند.

 

صلوات

 از این کارها مثال های متعددی میتوان گفت و من به همین ختم می کنم که هر مسئله ای ,هر مشکلی , هر حادثه ای که بر انسان حادث شد , به درود و تحیت بر پیامبر اکرم و حضرات معصومین روی بیاورد و صلوات بفرستد که صلوات جریان نور و برکت است , جریان شادمانی و نشاط و محبت است , این سراسر وجود او را فرا میگیرد , سیلی از صلوات راه بیاندازد که این سیل مشکلات را هم با خود خواهد برد

 

دستور العمل

اگر کسی دچار فقر و سختی و مشکلات مالی هست به اسم الغنی و یا غنی و یا مغنی توسل می کند و توجه می کند یا به این ذکر شریف که حضرت آیه الله بهجت فرموده اند که اگر کسی در رزق مشکلی دارد این ذکر را بگوید که

اللهم اغنني بحلالك عن حرامك و بفضلك عن من سواك»

و قبل و بعد این ذکر صلوات بفرستد وبه حال توجه این ذکر را بگوید , رزق او گشاده می شود , امتحان بفرمایید , در هر عالمی که باشد , در هر حالی که باشد رزقش توسعه پیدا می کند و هکذا

 

ذکر یا قدوس را توجه کنید که برای فتح است.

 

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین و عجل فرجهم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

جمع بندی نظریات وحدت وجود

راه رسیدن به سعادت

تفسیری بر شعر جناب حافظ : ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه

حق ,کند ,هم ,حالت ,انسان ,ای ,است که ,می شود ,می کند ,است و ,خود را

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دفاع ما